بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
این روز ها سوریه بد اوضاعی دارد
حرم بزرگان دین را هتک می کنند و مقدسات را به سخره می گیرند .
این قلم هنوز می گردد ؛ از حال او بعید نیست .
از نگارنده در عجبم
که به جنون وا نمی دارتش !
ای مسلمین از چه آسوده اید ؟
خروشی به هم آورید که گویی کور دلان
نبش قبر "عَدی" کرده اند
بدانند
که قصد حفر خورشید کرده اند ...
پی نوشت : این از آن قضایائى نیست که دو روز، سه روز، پنج روز، یک هفته، یک سر و صدائى در دنیا درست کند، بعد رها شود. اینها اگر چنانچه به وسیلهى مسلمانها به طور کامل محکوم نشوند و بزرگان علمى و بزرگان روشنفکرى و بزرگان سیاسى وظیفهى خودشان را در مقابل اینها انجام ندهند، این فتنهها به اینجاها منحصر نمیماند؛ بلائى به جان جامعهى اسلامى مىافتد و روزبهروز این آتش توسعه پیدا میکند. (+)
نشریه دخترانه هدی
شماره اول
برای دانلود کلیک کنید
عنوان: hoda0101.rar
حجم: 2.06 مگابایت
توضیحات: یک برگ A4 پشت و رو آماده چاپ
لوگو :
این فایل حفاظت شده است برای دانلود باید رمز را بلد باشید
عنوان: logo hoda.rar
حجم: 0.5 مگابایت
* این لوگوی خام هست ، دیگه رنگ بندی وجزئیاتش با خودتون.
التماس دعا
اگر فکر می کنید از اراده ضعیفی برخوردار هستید و به دنبال تقویت آن هستید
اگر فکر می کنید از ارده قویی برخوردار هستید و خیلی عقل کل هستید
این کلیپ را از دست ندهید :
برای دانلود کلیک کنید
حجم: 61.2 کیلوبایت
توضیحات: تقویت اراده از زبان آیت الله بهجت
اشاره : تقارن لبخند های توصیفی مرتضا جان در صفحه نود و دوم کتاب زیبایش با لبخند های تکنوکراتی سال هزارو سیصد نود و دو فرمانده عمامه سفید انگیزه ی تقدیم این پست به شما عزیزان شد :
هلال یک نگاه چرخاند و میان سه بوته که مثل چوپانانی چوخا به دوش او را احاطه کرده بودند روی صخره ای نشست . به پهلو دراز کشید و دست زیر یک بر سرش گذاشت . از جیبش عکسی در آورد و بندش کرد به شاخه ی بوته. عکس فرمانده جنگ بود. عمامه ی سفید بر سر داشت و توی چشم دوربین می خندید . خنده باعث شده بود دو سه دندانش از لای دو لب سپیدی بزند . عکس را از شاخه برداشت و آن مقدار در دل بوته برد که سایه بر عکس افتاد . سایه ای تاریک . عکس را میان دو شاخه ثابت کرد و دستش را بیرون کشید. اکنون عکس در سکوت محض بود. با اینکه از آنِ موجودی ناطق بود اما حرف نمی زد . دهان نمی جنباند و صدایی بیرون نمی داد. نقشی سنگی بود انگار مانده از اعماق تاریخ بر یک صخره در جایی دور از آبادی و انسان . آن وقت گفت " از چشمهایت ، از این خنده ات پیداست که می خواهی جنگ را تمام کنی. دنبال فرصت مناسبی."
جمجمه ات را قرض بده برادر. مرتضا کربلایی لو. صفحه 92 !
مطالب مرتبط (یادداشتی بر این کتاب +)
از قدیم الایام گفتندی که آدمی را نفسی است چون "خر"ی !
هرچه "در" او نهی چموش گشتندی و هرچه "بر" او ونی لجوج.
پس چنین خری را قاعده ایست و مراعات می بایستی
تا مباد زمین گیرش کنی
و خر بر زمین خفته را چه به مقصد ؟!
"خر" طریقتمان سر حال باد...
... با او حرفم شد. تقصیر من بود. همان وقت
که دعوا می کردیم مطمئن بودم که حق با من نیست، اما عصبانی بودم و چیزی نفهمیدم .
نیم ساعت بعد یکی از بچه ها آمد دنبالم و گفت: از وقتی بحث تون شده، سید مرتضی
رفته توی اتاق و نماز می خونه .
دو ساعت بعد مرا دید، آمد جلو و گرم احوال پرسی کرد . عرق سرد نشست روی پیشانیم ،
از خجالت .
کتاب مجموعه خاطرات شهید سید مرتضی آوینی به نقل از یکی از دوستان شهید
حجت الاسلام پناهیان در آخرین شب عزاداری فاطمیه در بیت رهبری در محضر رهبر انقلاب سخنرانی کرد.
سابقا با هزار شوق و ذوق سخنرانی های استاد را خلاصه می کردم و در اختیار شما عزیزان قرار می دادم . اکنون دیگر سایت موسسه بیان معنوی فعال شده و الحمدلله کار ما هم آسان تر شده ، درج این مطلب نیز به منظور بازنشر آن است .