طلوع سرخ

خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است . شهید آوینی
آخرین نظرات

رفت و آمد های تو

چه جزر و مدی انداخته 

به دل فرات .

 

پ.ن: فقال الإمام علیه السّلام: امض إلى الفرات و أتنا بشی‏ء من الماء، فقال عباس علیه السلام: سمعا و طاعة. (نفس المهموم ص 336)

معشوقش گفت کمی آب بیاور از فرات. گفت : چشم جانم. شنیدم و جان می دهم.

۰ نظر ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

آب بهانه بود

کام خشک پدر

عطشش را فرونشاند. 

 

پ.ن: یا بنیّ! هاتِ لسانک. فأخذ بلسانه، فمصّه  (نفس المهموم ص 307) 

۱ نظر ۰۵ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

چکه های آب

چون چکاچکِ شمشیر

               قلب عباس

                             چاک چاک                         

 

پ.ن: فجاء سهم، فأصاب القربة، ... ثمّ جاء سهم آخر فی صدره (نفس المهموم /337)
پس تیری آمد و بر مشک نشت و تیر دیگری بر سینه اش

۳ نظر ۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

در گوشت چه نجوا کرد؟

چه کردی آب

که صاحب سر عباس شدی؟

 

پ.ن: و مدّ یده (نفس المهموم / 337)

و آب را بالا آورد تا ...

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

تشنگی بهانه بود

قرار بود دوباره نبی

ببوسد لبهای حسینش را ...

 

پ.ن: یا بنیّ! هاتِ لسانک. فأخذ بلسانه، فمصّه  (نفس المهموم ص 307)  

۱ نظر ۱۰ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول