آب بهانه بود
کام خشک پدر
عطشش را فرونشاند.
پ.ن: یا بنیّ! هاتِ لسانک. فأخذ بلسانه، فمصّه (نفس المهموم ص 307)
آب بهانه بود
کام خشک پدر
عطشش را فرونشاند.
پ.ن: یا بنیّ! هاتِ لسانک. فأخذ بلسانه، فمصّه (نفس المهموم ص 307)
ارثی است از سید الساجدین
لرزش پام
وقتی که صدا می زنند
بیا "شام"
پ.ن: مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَى (روضة الواعظین ج1 ؛ ص170)
امام صادق ع در مورد امام سجاد ع می فرمایند: برای او غذا نیاوردند مگر آنکه بگریست.
پ.ن: رفقا هرکی این نوشته داخل عکس رو خوند یک نظر بنویسه لطفا ! هم از دید خودش و هم از نظر جامعمون . بدون اغراق و تعصبی برخورد کردن... واقعا حرف دلتون رو بزنید... مبادا دوباره کلی نامه جمع بشه و باز بزنیم زیر همشون ...
(+)
کسی که بیهوش است
به صورتش آب میزنند
تا به هوش آید
این است راز اشک بر حسین....!
حجت الاسلام لاری زاده
من پسرِ همانم که
هر چه می توانستند
و با هر چه که می توانستند ...
پ.ن:" قتل صبر" یعنی کسی را محصور کنند و از همه طرف به او حمله کنند برای کشتنش...یعنی با شکنجه کشتن...یعنی زجرکش کردن...می گویند این نوع کشتن در آیین مسلمانی حرام است.
عنوان عبارتی است از خطبه های امام سجاد علیه السلام (لهوف 157)
ایده از حسینه ی دل
از نشانه های قبولی توبه یکی هم این است که
امامت با انگشتان مهربانش گرد و خاک از چهره ات پاک کند.
پ.ن: فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِه (لهوف 104)
پیکر حر را نزد حسین علیه السّلام آوردند. حسین علیه السّلام با دست خود گردو غبار از صورت حرّ پاک میکرد.
(منبع حسینه ی دل)
گاه که گناه می کنم
خود را سوار اسب می بینم و
تو را در قتلگاه...!
از نوادگان آگوست تینوس هست.
وقتی دلش می گیرد
زیارت عاشورا می خواند.
پ.ن: فَقَالَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللَّهُ اقْتُلُوا هَذَا النَّصْرَانِیَّ لِئَلَّا یَفْضَحَنِی فِی بِلَادِه (لهوف 192)
این مسیحی را بکشید تا ما را در سرزمین خود رسوا نکرده است
کوتاه و پر از درد می گویم. حتما درد و دل امام رضا(ع) با پسر شبیب را شنیده اید. به راستی آنچه در کربلا رخ داد مردم جاهلی قبل از اسلام هم نکردند، این، نه تنها تعجب من و شمای محب اهل بیت را پس از هزار و اندی سال بر می انگیزاند ، بلکه هرکس دیگری که بویی از انسانیت برده باشد را متعجب خواهد کرد. گذشته از سوز و گداز هایمان ، یک بار هم سعی کنیم کاملا منطقی و بدون هیچ تعصبی به ماجرای کربلای شصت و یک هجری فکر کنیم. وقتی سفیر روم در دربار شام، طی اتفاقات بعد از ماجرای کربلا ناپدید می شود، خدمتگزار او (شماس) برای پیگیری این قضیه به شام می آید. و طی گزارشاتی که به دولت روم می دهد ما را به سوالاتی متوجه می کند که واقعا چرا بعد از پنجاه سال از در گذشت شخصی که روزی آب وضویش را برای تبرک ، بر سر و صورت خود می ریختند ، بر سر سر و صورت نوه ی او خاک و خاکستر می ریزند ؟
زیاد نمی خواهم درباره ی قالب کتاب و تعلیق فوق العاده این رمان حرف بزنم ، بیشتر غرضم خواندن آن با این دید بود. یک بار هم که شده عاشورا را از دید یک غیر مسلمان باید دید. شاید با خواندن این کتاب از این پس برای عالیجناب جالوت هم از سوز دل بگریید. نوه ی رسول خدا که جای خود. دیگر باید کمی از خودخواهی خود فاصله بگیریم و حسین عزیزمان را بیش از پیش جهانی کنیم. مسیحی وقتی یک شیعه را می بیندکه در روضه ی جالوت می گرید چرا شیفته ی حسین(ع) نشود؟
به قول آقای قیصری هرکس نوکر ارباب من است ؛ من هم نوکر او ...
بخشی از کتاب را بچشید (+)
مطالب مرتبط (+)