زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان ؛ ص44
امام زمان (عج) حقیقت جان هر انسان
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ
سلام بر تو، اى میثاق و پیمان خدا، آن میثاقى که خداوند از جان و فطرت بندگان گرفت و آن را محکم نمود.
حتماً مى دانید خداوند با جان همه انسان ها میثاقى بسته است که او را پرستش کنند و از شیطان دورى نمایند. خطاب به انسان ها مى فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ، وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» یعنى؛ اى فرزند آدم مگر عهد نکردى شیطان را عبادت نکنى و مرا عبادت کنى چرا که عبادت من راه مستقیم است؟ حالا در این فراز مى گویى: سلام بر تو اى امام زمانى که تعین عهد بندگى صِرف انسان ها با خدا هستى. همچنان در این رابطه خداوند مى فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» یعنى؛ به یاد آر آن هنگامى که پروردگار تو از فرزندان آدم میثاقگرفت که آیا من پروردگار شما نیستم، گفتند: آرى! مى بینیم که پروردگار مایى، تا روز قیامت نگویند ما از این مسئله غافل بودیم. حال در سلام خود به امام زمان (عج) اظهار مى دارى که تو همان پیمانى هستى که اقرار به ربوبیت خدا است و در واقع وجود مقدس تو، تذکر همان پیمان و یادآورى آن است، تا خلق راه خود را گُم نکند، این است که گفته مى شود امام را هر جانى مى شناسد، چون آن حضرت در واقع حضور بالفعل فطرت هر انسان است و هرکس به اندازه اى که بتواند به امام زمانش نزدیک شود، به خود راستین خود نزدیک شده است.
وجود منوّر حضرت؛ یادآور عهد هر انسانى است با خدا، و لذا امام (ع) هرگز کسى را به خودش دعوت نمى کند، چون خودى ندارد. خودِ او، خودِ واقعى ما است، و خودِ واقعى ما، عهد بندگى است با خدا، همان خودى که ربوبیت حق را با جان خود دیده و تصدیق نموده است. حال وقتى انسان متوجه ربوبیت حق شود، متوجه عبودیت خود نیز شده است. چون ربّ؛ عبد مى طلبد، و او به واقع ربّ است، پس ما هم به واقع عبدیم و دیگر هیچ، و وجود منوّر امام زمان (ع) متذکر حفظ این معادله است که در افق جان ما عبودیت ما و ربوبیت حق فراموش نشود.
سلام بر چنین مقامى مى کنیم، مقام مستقر در عبودیت خود و توجه به ربوبیت حق، تا او إن شاء الله بفرماید: «عَلَیْکَ السَّلام!» یعنى پرتویى از آن عهد حقیقى بر جان ما تجلى نماید.
برای رسیدن به عبودیت نخست باید سر در لاک خود فرو برد و خلوت گزید و طرحی برای ساختن ساختمان آینده رقم زد. اما ماندن در خلوت تا پایان, پاسخگوی روح پرسشگر آدمی نخواهد بود.
*هیئت مجازی کتاب...
http://heyateketab.blog.ir/post/90