نظام اجتماعى اسلام
بعد از نظام تربیتى و نظام اخلاقى، نظام اجتماعى مطرح مىشود. کسانى که آن شرایط در آنها به وجود آمد، با هم گره مىخورند و جامعه را به وجود مىآورند. این اجتماع، یک «اجتماع منتخب» است، نه یک «اجتماع غریزى و تولیدى» که افراد به خاطر تولید کنار هم جمع شده باشند.
جامعهاى که رسول اللَّه (ص) در مدینه به وجود آورد، جامعهاى است که به آن جامعه اسلامى مىگوییم. نفراتى که با یک هدف هماهنگ شده بودند و آن را انتخاب کرده بودند، در جمعشان هم، همدیگر را انتخاب مىکردند. این جامعه بر اساس «روابط تولید» به وجود نیامد.
در تاریخ اسلام مىبینیم جامعه منتخبى که در مدینه تشکیل شد، با این معیارها به وجود آمد. آنها را جنگلها جمع نکرده بود، دریاها جمع نکرده بود روابط اقتصادى جمع نکرده بود، قومیّت و قبیلهها به هم پیوند نداده بود که پیوندهایى را گسسته بودند. آنها جامعهاى منتخب بودند؛ جامعهاى که آنها را خصلت تولیدى جمع نکرده بود، ضرورتها جمع نکرده بود، عادتها یا دست تقدیر در کنار هم ننشانده بود، که انتخابشان آنها را با هم هماهنگ کرده بود. این چنین جامعهاى مادامى که آن بینش را داشت، هماهنگ پیش مىرفت و وقتى هم آن بینش را از دست مىداد، اصطکاکها و درگیرىها و در نتیجه تضادها و تصادمها و در نتیجه جنگها و درگیرىها به وجود مىآمد که هنوز هم شاهدش هستیم.
جامعه اسلامى، یک جامعه منتخب است و انتخابش هم نه بر اساس «نیازها»، نه بر اساس «تولید»، نه بر اساس «غریزه و انس» و نه بر اساس «قومیت و ملیّت»، بلکه بر اساس انتخابى است که افراد در اصل هدف داشتهاند، بر اساس شرایطى است که در مرحله تربیت و اخلاق طى کردهاند.
جمع شدن و جدا شدن اینها از چنین زمینهاى برخوردار است. این جامعه منتخب از روابط تولیدى هم بى بهره نیست؛ در حالى که آن روابط تحت تأثیر این زمینههاست.
جمع منتخب؛ یعنى جمعى که همدیگر را انتخاب کردهاند. کسانى که به مدینه آمدهاند، کسانى نیستند که در مدینه کار داشته باشند. یکى از یمن، یکى از ایران و یکى از مکه آمده است.
امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه بر آنهایى درود مىفرستد که با دورها نزدیک و از نزدیکها دور شدند. «1» این جمع را جمع اسلامى مىگوییم. البته در جامعه اسلامى، تمام خصوصیات جوامع دیگر نیز هست؛ یعنى تقسیم کار و ... نیز وجود دارد.
کسانى را که رسول اللَّه (ص) تربیت مىکرد، وجودهاى آزادى بودند که مىتوانستند شغلهایشان را انتخاب کنند و تخصّصهایشان را پیدا کنند. آنها مىتوانستند وقتى یک جامعه تشکیل مىشود، گیر شغلها نباشند؛ چون مىدانستند ارزش در شغل نیست که در نقش آدمى است. تقسیمبندى شغلها بر اساس نیازها، اهمیتها، ضرورتها و استعدادهاى آنها بود و کارهایى را عهدهدار مىشدند که زمین مانده بود.
روشنتر بگویم: جمعها، شکلهاى مختلفى دارند و جمع و مجتمع اسلامى، عظمتش در این است که نه جمع «عادى» است، نه جمع «ماشینى» و نه جمع «سازمانى»، جمعى است که هر واحدى خود مدیر است.
در جمعهاى عادى، در یک اداره وقتى کارمندى کار خود را انجام نداد، مدیر، مسئولِ کمبودى است که به وجود آمده است. مدیر یا هیئت مدیره، باید خلأ را بر طرف کنند، در حالى که در جمع عالى رسول اللَّه (ص) هر کس هم مدیر است و هم کارمند: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه».
و در این جمع دیگر کسى نمىگوید من کار خود را کردم و به من مربوط نیست؛ زیرا آنچه به او مربوط است، کار زمین مانده است.
تقسیم کار به این کیفیت، انسانىترین نوع تقسیم کار است.
حرکت صص 124تا 127