طلوع سرخ

خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است . شهید آوینی
آخرین نظرات

کشتی بان دوست اثر علی موذنی

کشتی بان دوست نوشته علی مؤذنی

شاید کمتر کسی باشد که داستان کشتی نوح (ع) را نشنیده و از ماجراهای ابراهیم (ع) بی خبر باشد . اما خواندن چند باره ی این داستان ها آن هم به قلم علی موذنی قطعا طعم دیگری برای ذائقه ی شما به ارمغان خواهد آورد .
کتاب کشتی بان دوست (نشر نیستان) در بردارنده ی دو داستان (کشتی به روایت توفان + دوستی) از انبیاء گرامی است که این روز ها قطعا در لابه لای آیاتی که تلاوت می کنید ، نامی از آنها خوانده اید و ماجرایی را به یاد آورده اید و به آرامی از کنار آن رد شده اید، تا به پایان جزء آن روز خود برسید .

علی موذنی در این دو داستان که البته به صورت جداگانه هم توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده اند به روایت جالبی دست یافته است . که کمتر به آن توجه شده است :

 + کشتی به روایت طوفان
تماشای کشتی ساختن در دل خشکی و شروع شدن عذاب تا غرق شدن در آن امواج سهمگین ، قطعا با دید سوم شخص فقط عبرت آموز است ، اما وقتی از زبان کنعان نقل می شود ، وقتی در طول داستان به جبر نویسنده خود را بارها و بارها به جای کنعان می گذاری، طعمی دیگر در پی خواهد داشت. طعم هایی که بعضا آشنایند و گاهی هم گنگ ! چرا که می توانی خود را با کنعان مقایسه کنی و رفتار و گفتارش را در آن شرایط با خودت بسنجی و در آخر نتیجه بگیری که شاید واقعا من نیز اگر در نشست و برخواست با بدان بودم و دوست نابابم انوش بود و از طرفی شیرینی "حلوای" دنیا را در دهانم مزه مزه می کردم آخر و عاقبتم چیزی جز "هیولا" شدن نبود. اینجاست که فطرت های پاک چنان تنفری پیدا خواهند کرد که کتاب را به هرجا که رسیده اند پرت کرده و به آغوش خدا پناه می برند ...


 + دوستی
داستان دوستی نیز به همان اندازه که ماجرای قبل تلخ بود ، شیرین است . این داستان روایت قبل از تولد حضرت ابراهیم تا بت شکنی و گلستان شدن آتش را بیان می کند اما تفاوتش با دیگر داستان ها این است که از زبان دانای کل روایت شده . از دوست ابراهیم . خود جناب خداوند جل و اعلی . نتیجه ی این نوع روایت آن می شود که به معنای واقعی کلمه، معنای دوستی را می توان چشید . آن هم دوستی با خدا را  . اینکه چگونه و به سهولت تمام مسیر ابراهیم از گزند ها بری می شود و اینکه چگونه و با عشق، ابراهیم ، مسیر رضایت دوست در پیش می گیرد . با خواندن این داستان تا مدت ها حسرت ابراهیم بودن را می خوردم ، حسی که جز این متن، چیز دیگری برایم مهیا نکرده بود ...

پ.ن1 : شخصا عادت دارم که به هنگام رمان خواندن ، خودم را به دست نویسنده و سیر داستان بسپارم ، گذشته از درست یا غلط بودن این کار، نتیجه اش این می شود که بدترین قلم ها نیز برایم تاثیر گذار جلوه می کنند ، علی جان و قلمش که دیگر جای خودش را دارد .

پ.ن2 : بعضی رمان ها از نویسنده های خاص(!) آنقدر تاثیر منفی یا ناخوشایند برایم داشته اند که از آن به بعد، برای خواندن هر رمانی ابتدا مطالب بسیاری پیرامون نویسنده ی آن مطالعه می کنم !

پ.ن3 : البته قاعده بر این است که اگر نویسنده را به عنوان کسی فرض کنیم که حرفی برای گفتن دارد و آن را در قالب نثر به ما ارائه می دهد ، پس برای فهم آن باید نویسنده را نیز خوب بشناسیم و کتاب خدا نیز از این قاعده مستثنا نیست. این نظر بنده بود ؛ خود دانید ...
رمضان المبارک 1434

۲۳ تیر ۹۲ ، ۰۲:۲۹ علی صداقت
سلام، کتاب نخونده زیاد دارم ولی قلقلکم دادی برم بخرمشون داداش :)
پاسخ:
خب منم واسه قلقلکش نوشتم دیگه ! زیاد نیس . 136 صفحه اس داداش :)
سلام حتما کتاب مفیدی هست منم مث علی صداقت کتاب نخونده زیاد دارم اما اول اینا رو میخونم بعد حتما اون کتاب رو خواهم خواند ممنون بابت معرفیتون

منم یه رمان نوشتم که همین علی صداقت یه نسخه پی دیاف ازش برام ساخته لینک دانلودش تو وبم هست تو بخش فهرست موضوعی گوشه وبم و همینطور تو بخش درباره وبلاگ اگه خواستی دانلود کن بخون بعد انتقاداتت رو بگو
پاسخ:
سلام . واقعا چه جالب ؟ حتما وقت شد می خونم ... چاپش نکردین ؟
سلام خدمت شما...
با تعریف هایی که شما از کتاب دادید
باید کتاب جذاب و قشنگی باشه...
ممنون از شما...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی