طلوع سرخ

خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است . شهید آوینی
آخرین نظرات
غبار دل بتکانید که ماه میهمانی است...

یوم الله 26 خرداد ...

۲ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۶
محمد صادق مطیع رسول

دل گویه : از همان سری اولی که این ... (اسمش رو نیار) پخش شد، دچار آلرژی شدیدی شدم که در میان اقوام و اطرافیان معروف شد. آلرژی حقیر با پخش دوباره این ...  ادامه و بلکه تشدید و حتی در بعضی موارد به اطرافیان سرایت کرد. با سرایت آن به اطرافیان، گویی که مشکل حقیر، اندکی بهبود یافت، شاید بخاطر هم زبانی باشد که از آن پس با هم حرص می خوریم! ظاهرا اگر این نوع آلرژی فراگیر شود و تا مسئولین سازمان صدا و سیما برسد، مشکل به طور کلی حل شود. بازنشر متن زیر در این وبلاگ، در همین راستا است.

حکایت معروف از عبید زاکانی در رساله دلگشا: «از بزرگان عصر یکی با غلام خود گفت که از مال خود پاره‌ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم؛ غلام شاد شد، بریانی ساخت و پیش او آورد؛ خواجه بخورد و گوشت به غلام سپرد.

دیگر روز گفت: بدان گوشت نخود آبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم؛ غلام فرمان برد و بساخت و پیش آورد؛ خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد؛ روز دیگر گوشت مضمحل شده بود و از کار افتاده، گفت: این پاره گوشت بفروش و پاره‌ای روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم؛ گفت ای خواجه حسبه الله بگذار تا من به گردن خود همچنان غلام تو باشم؛ اگر هر آینه خیری در خاطر مبارک می‌گذرد به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد کن!»

حالا حکایت سریال‌های تلویزیونی در مملکت ما هم چیزی است در همین مایه‌ها. اما وقتی پای «ساختمان پزشکان» در میان باشد، خواجه عمراً بی‌خیال آن نخواهد شد و رهایش نخواهد کرد. به مناسبت پخش ورژن جدیدی از خلاصه این سریال متن زیر را درباره سرنوشت سریالهای تلویزیون بخوانید:

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۹
محمد صادق مطیع رسول