طلوع سرخ

خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است . شهید آوینی
آخرین نظرات

برق چشمانت

مست کننده بود

حق داشتند

اگر تسلیم شمشیرت می شدند

این کمترین بها است

                             بهر تماشا

۱ نظر ۲۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

گاهی شک می کنم

کدام برّنده تر است؟

تیزی شمشیرت

چرخش دستانت

یا نفوذ چشمانت

۰ نظر ۲۵ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

ماه بودنت مثل روز روشن است

وقتی در شب

حرم برادرت را انعکاس داده ای ...

انعکاس نور شمس

۱ نظر ۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

رفت و آمد های تو

چه جزر و مدی انداخته 

به دل فرات .

 

پ.ن: فقال الإمام علیه السّلام: امض إلى الفرات و أتنا بشی‏ء من الماء، فقال عباس علیه السلام: سمعا و طاعة. (نفس المهموم ص 336)

معشوقش گفت کمی آب بیاور از فرات. گفت : چشم جانم. شنیدم و جان می دهم.

۰ نظر ۱۸ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

می گویند در قیامت

نظم عالم بهم می خورد

و سیارات و ستارگان بر هم می خورند.

...

عباس هم در کربلا

                      قیامت به پا کرد...

بر گِرد حسین

                  آنقدر چرخید

                                  تا به "اوج" رسید

آخرش هم حسین را به سوی خود کشید 1

آخرش هم حسین از درون پاشید 2

 

 

1. قال عباسعلیه السلام : یا أخی أدرک أخاک
2. قال الحسینعلیه السلام : الْآنَ إنْکَسَرَ ظَهْرِی‏    مثیر الاحزان

۰ نظر ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

حسین (ع) که عمود خیمه را کشید

قند در دل بچه ها آب شد

با خود گفتند می خواهیم برگردیم خانه

حتما عمو عباس

                     جنگ را تمام کرده 

 

پ.ن: کاش ...

۱ نظر ۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

به آسمان خیره که می شدی
فرقی نبود میان آسمان و
چشمانت
...

قرار بود زیبایی چشمانت ماندگار شود
قرار بود آسمان
                   ارغوانی شود.
سه شعبه کارش را خوب بلد بود...

۱ نظر ۲۶ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

گلوی مداح نا نداشت ...

آب

طاقت حال عباس را نداشت
وسط روضه
غش کرد؛ ریخت...  

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

چکه های آب

چون چکاچکِ شمشیر

               قلب عباس

                             چاک چاک                         

 

پ.ن: فجاء سهم، فأصاب القربة، ... ثمّ جاء سهم آخر فی صدره (نفس المهموم /337)
پس تیری آمد و بر مشک نشت و تیر دیگری بر سینه اش

۳ نظر ۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول

در گوشت چه نجوا کرد؟

چه کردی آب

که صاحب سر عباس شدی؟

 

پ.ن: و مدّ یده (نفس المهموم / 337)

و آب را بالا آورد تا ...

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۶:۰۰
محمد صادق مطیع رسول