این جزوه متن عنوان گزاری شدهی سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان به تاریخ 15 اسفند ماه 1392 می باشد.
منتظر ارائه نقطه نظرات و پیشنهادات راهگشای شما هستیم.
در ادامه می توانید فهرست مطالب مندرج در این جزوه را ملاحظه نمایید:
این جزوه متن عنوان گزاری شدهی سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان به تاریخ 15 اسفند ماه 1392 می باشد.
منتظر ارائه نقطه نظرات و پیشنهادات راهگشای شما هستیم.
در ادامه می توانید فهرست مطالب مندرج در این جزوه را ملاحظه نمایید:
چرا رهبری مشکلات جامعه را حل نمی کند؟
آیا این سوال صحیحی است؟
اصلا چرا باید به این سوال پاسخ داد؟
استاد پناهیان با بیان شواهد تاریخی از صدر اسلام به این سوال
پاسخ می دهند
دریافت
حجم: 1 مگابایت(با فرمت pdf)
تعداد صفحات: 16 صفحه A5
توضیحات: جزوه در قطع A5 و آماده چاپ می باشد.
*** در صورت استفاده و چاپ حتما اطلاع دهید ***
توضیحات بیشتر:
تفکر انقلابی
بازخوانی تفکرات انقلابی امام خمینی (ره)
دریافت
حجم: 2 مگابایت(با فرمت pdf)
تعداد صفحات: 4 صفحه A4
توضیحات: جزوه در قطع A5 و آماده چاپ می باشد.
*** در صورت استفاده و چاپ حتما اطلاع دهید ***
در این جزوه به بررسی 22 نکته از تفکر انقلابی امام خمینی به صورت مختصر پرداخته شده است .
اهل مودت
هیئت در بیان امام خامنه ای
دریافت
حجم: 2 مگابایت(با فرمت pdf)
تعداد صفحات: 6 صفحه A4
توضیحات: جزوه در قطع A5 و آماده چاپ می باشد.
*** در صورت استفاده خواهش اطلاع دهید ***
برای مشاهده فهرست مطالب به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
فرار مغز ها
مهاجرت نخبگان به خارج از کشور در بیان امام خامنه ای
دریافت
حجم: 255 کیلوبایت (با فرمت pdf)
توضیحات: جزوه در قطع A5 و آماده چاپ می باشد.
*** در صورت استفاده خواهش اطلاع دهید ***
پ.ن: این جزوه رو سال 90 برای جامعه اسلامی دانشکده شهید تندگویان آبادان طراحی کردم.
امیدوارم مورد پسند و استفاده قرار گرفته باشه.
اشاره : تقارن لبخند های توصیفی مرتضا جان در صفحه نود و دوم کتاب زیبایش با لبخند های تکنوکراتی سال هزارو سیصد نود و دو فرمانده عمامه سفید انگیزه ی تقدیم این پست به شما عزیزان شد :
هلال یک نگاه چرخاند و میان سه بوته که مثل چوپانانی چوخا به دوش او را احاطه کرده بودند روی صخره ای نشست . به پهلو دراز کشید و دست زیر یک بر سرش گذاشت . از جیبش عکسی در آورد و بندش کرد به شاخه ی بوته. عکس فرمانده جنگ بود. عمامه ی سفید بر سر داشت و توی چشم دوربین می خندید . خنده باعث شده بود دو سه دندانش از لای دو لب سپیدی بزند . عکس را از شاخه برداشت و آن مقدار در دل بوته برد که سایه بر عکس افتاد . سایه ای تاریک . عکس را میان دو شاخه ثابت کرد و دستش را بیرون کشید. اکنون عکس در سکوت محض بود. با اینکه از آنِ موجودی ناطق بود اما حرف نمی زد . دهان نمی جنباند و صدایی بیرون نمی داد. نقشی سنگی بود انگار مانده از اعماق تاریخ بر یک صخره در جایی دور از آبادی و انسان . آن وقت گفت " از چشمهایت ، از این خنده ات پیداست که می خواهی جنگ را تمام کنی. دنبال فرصت مناسبی."
جمجمه ات را قرض بده برادر. مرتضا کربلایی لو. صفحه 92 !
مطالب مرتبط (یادداشتی بر این کتاب +)