جووونا!
بزرگترا !
کوچیکترا !
"عاشقی به یک نظر" واقعیت دارد بخدا !
پ.ن: فَمَضَى إِلَیْهِ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه (لهوف 72)
جووونا!
بزرگترا !
کوچیکترا !
"عاشقی به یک نظر" واقعیت دارد بخدا !
پ.ن: فَمَضَى إِلَیْهِ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُه (لهوف 72)
نامه های کوفی مجموعه ی اشعار عاشورایی سعید بیابانکی است که شامل اشعار نیمایی و غزل می باشد. البته اشعار عاشقانه و اجتماعی و غیر آئینی در این مجموعه یافت می شود.
اما آنچه که انگیزه ای شد تا این نوشتار را برای دوستان هدیه آورم ؛ معرفی کلی این کتاب نبود بلکه صرفا فصل سوم آن بود که شامل 25 نامه است. خصوصیتی که این فصل را از دیگر اشعار آیینی متمایز کرده، بیانی انتقادی و تلنگر هایی است که در قالب اشعار نیمایی، خوش مضمون و خوش آهنگ؛ نسبت به مقوله ی عزاداری و برخی افراط و تفریط ها داشته است. موضوعاتی که اگر در فرهنگ عزاداری به آنها دقت نشود ، منجر به یک ظاهر زیبنده ولی پوک خواهد شد و نتیجه اش دعوت هایی بدون یاری است. توجه به روحیات مردم کوفه ، ما را در دوری کردن از این گروه بهتر کمک خواهد کرد. بیابانکی با داشتن نگاهی منطقی و خشک به موضوعات توانسته است ظرایف جالبی از آنها استخراج کند که در ادامه بخش هایی از آنها را با هم می خوانیم :
برق چشمانت
مست کننده بود
حق داشتند
اگر تسلیم شمشیرت می شدند
این کمترین بها است
بهر تماشا
گاهی شک می کنم
کدام برّنده تر است؟
تیزی شمشیرت
چرخش دستانت
یا نفوذ چشمانت
ماه بودنت مثل روز روشن است
وقتی در شب
حرم برادرت را انعکاس داده ای ...
روزهایی خواهد آمد
که من نخواهم بود
ولی هنوز...دوستت خواهم داشت!
پ.ن: عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
همان ها که می گفتند مگر علی نماز هم می خواند!؟
نشان مومن بودنت را ربودند .
پ.ن: علامات مؤمن پنج چیز است:
1- اقامه ی پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز.
2- زیارت اربعین.
3- انگشتر به دست راست کردن.
4- جبین را در سجده بر خاک گذاشتن.
5- بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.
گروهی دریدند
گروهی پریدند
گروهی دویدند
پ.ن: و عدلت عن الإطالة و الإکثار و فیه غنیة لفتح أبواب الأشجان (مقدمه ی سید بن طاووس بر لهوف)
و از ذکر مطالب طولانى خوددارى نمودم، و همین کتاب براى بازکردن درهاى اندوه به روى خواننده کافى است...
...و سه ساله ها
به نیابت از سه ساله ایی
که نشد پیاده بیاید به کربلا...